Friday 5 October 2012

وقتی از دو حرف می زنم...

جمله حکیمانه ای هست که می گوید : درد اجباری است ، اما رنج  کشیدن اختیاری است . این جمله را در ابتدای کتاب << از دو که حرف می زنم –هاروکی موراکامی >> خواندم . اصلا به این ماجرا کاری نداریم که موراکامی چه قدر نویسنده بزرگی است یا به قول گاردین بزرگ ترین رمان نویس زنده دنیا است. موراکامی علاوه بر نویسندگی یک دونده مسافت بلند حرفه ای نیز بوده است و این کتاب تمام خاطرات و تصاویر و مونولوگ هایی است که به هنگام دویدن به او پهلو می زدند.بعد از شروع این مهاجرت تحصیلی چیزی که مدام به ذهن من چنگ می اندازد شباهت این روزها و احتمالا روز های آینده ماست با این کتاب و در نهایت دویدن .آنچه من در باطن خود احساس کردم و آنچه از دوستان جدید و قدیمی این روزها در تورینو به دریافت من رسیده این است که همه ی ما پا در یک ماراتون لااقل  دو ساله پا گذاشته ایم- ماراتونی که تنها پیمودن سلامت مسیر در آن مهم است نه پیش افتادن از چیزی یا کسی-   در مسیر بلندی که ممکن است پر از درد باشد :درد های جدایی از خانواده و ریشه ها ، دغدغه های اقتصادی –برای بسیاری از ما- ،فضاهای غریبه و  سبک زندگی  جدید و...
هنوز غبار راه را از تن پاک نکردیم دردهای این مسیر درست مثل دردهایی که بعد از همان 40-50 متر اول گریبان دونده استقامت را می گیرند :تیر کشیدن و رگ ها و عصب های عضلات ،ضربان قلب ،دردهای داخل جمجمه یه سراغ ما آمدند:قبول نشدن دوستانمان در امتحان ورودی و اضطراب ملال آورشان،دغدغه های بچه ها برای حل مشکلات اسکان ، ثبت نام و حساب بانکی و ده ها مشقت دیگر که حکما هر چه پیش رویم فرسایش تر خواهند شد .فقط نبیاد بگذاریم این درد ها تبدیل به رنج شوند ، می توان رنج را انتخاب نکرد و لذت دویدن را چشید.
اما مادامی که می توان مسیر تعیین شده را دوید به چیزی غیر از آن نباید فکر کرد ، تنها چیزی که مهم است این است که شور و طروات هر گام به گام بعدی منتقل شود.آدم باید برای پیش بردن گام هایش ضرب آهنگ را حفظ کند. در پروژهای بلند این امر خیلی مهم است. در دویدن به محض تنظبم گام ها آسودگی فرا می رسد.عاملی که بیش از هر چیز به یک دونده مسافت بلند انگیزه می هد انگیزه شخصی است و رسیدن به حد نصاب خود و در این راه شکست و جلو زدن هیچ اهمیتی ندارد  و تنها باید تلاش کرد  در این دویدن از خود به کشف های جدید رسید و مسیر را پیمود.


1* یک بار در هتلی در پاریس دراز کشیده بودم و روزنامه هرالد تریبون را می خواندم ،مصاحبه ای با چند قهرمان دو استقامت نظرم را جلب کرد .خبرنگار پرسیده بود:چه مانترا (اوراد و دعا های هندیان )یا عبارتی به آنها انگیزه می دهد تا کار را دنبال کنند.برای مبارزه با آن همه افکاری که در مسیر 142 کیلومتری در سن طوفان به پا می کنند ،افکاری از عمق گذشته و به دنبال آینده.یکی از دوندگان از مانترایی سخن گفته بود که از برادر بزرگتر که او هم دونده بوده یاد گرفته بود:<< درد اجباری است ، اما رنج  کشیدن اختیاری>> می توان به این صورت مطرح کرد که آدم هنگام دویدن کم کم به این فکر می افتد که:کار عذاب آوری است ،دیگر نمی توانم ادامه دهم.سختی ها و دردهای این راه اجتناب ناپذیر و قطعی است ولی ادامه دادن یا ندادن آن اختیاری است و به خود دونده بستگی دارد که درد آن را به  رنج بدل سازد یا  به لذت دویدن .*

هر وقت رنج ها به گریبانمان چنگ زد شاید بد نباشد گاهی با خودمان زمزمه کنیم تو حالا جایی هستی ،که روزی دوست داشتی اینجا باشی . به هر حال تورین شهر خوبی برای دویدن است ،برای دویدن پارک های سن والنتینو و روفینی از دست ندهید.

1*قسمتی از کتاب وقتی از دو حرف می زنم-هاروکی ماوراکامی نویسنده ژاپنی