Friday 6 July 2012

دایره زندگی


عجیب دنیاییست, آزاد و در گوشه ای از آن تحریم غوغا میکند. حتی آزادی هم تحریم شده است , زیبایی, صدای آب, آب , نان, و حتی خشکی...
بعد از یک شب گرم تابستانی در هیاهوی شادی مردمان غریب, به جایگاه خودم در این دنیای کوچک بزرگ می اندیشم که چرا و چگونه در این دنیای کوچک با آرزوهای بزرگ , گم میشوم.
به نهایت اندیشه رسیدن و به نهایت زندگی رسیدن , کار من است, چرا که امروز در یک نهایت به بینهایت میرسم و در یک بی نهایت , در نهایت وجود خواهم داشت.
دنیای هستی جز کوچکی از دایره ی نا محدود است که محیط این دایره را چشم کوچک من میبیند...
به راستی که چه مردمانی سخت در اشتباهند که امروز برای یک نقطه از این دایره جنگ خواهند کرد....