Friday 27 July 2012

عشق را ای کاش زبان سخن بود


تصویر اسطوره ی شعر زمان ما به ضرب قلم عشقی رنگ خورده است که اسطوره ی نویی از عشق می سازد; عشقی زاینده و مداوم، نه شکست خورده ودراماتیک بلکه به ثمر رسیده و واقعی و جاری. آیدا سرکیسیان درباره ی شروع رابطه اش با شاملو می گوید: ما فقط نگاه هایمان به هم گره خورد، یک لحظه بود همدیگر را دیدیم و همه چیز تمام شد ، شاملو اما با زیرکی تصحیح می کند همه چیز “ شروع شد “.
... در تاریکی چشمانت را یافتم
و شبم پر ستاره شد ...
این عشق شاملو را چنان دگرگون می کند که در خود “انسانی را میابد که هرگز نبوده است“. شعر او رنگ و جانی تازه میابد. ضیاء موحد منتقد ادبی می گوید: حافظ تصویرگر عشق آسمانی است و شاملو تصویرگر عشق زمینی (البته شاملو درباره حافظ تحلیل دیگری دارد). بارها از آیدا خواسته اند این عشق را توصیف کند، عشقی که برای زمانه ی ما بس دست نیافتنی و گنج واره است .او در یکی از مصاحبه هایش می گوید : یک رابطه فراتر و عمیق تر می تواند بین دو انسان شکل بگیرد که آنرا می گوییم “ دوستی عمیق “ که یک حس مشترک است ، حسی که به زبان نمی آید هر آنچه در تو می گذرد او درمیابد ، هرآنچه دلخواه توست او انجام می دهد، می شنود، می خواند....و متقابلا ، انگار سویدای جانت را می داند.... به ظریف ترین نکات این رابطه ی رازگونه توجه نشان می دهد ; دوستان زیادی داریم، تنها با اوست که این رابطه برقرار می شود. اما این عشق در شعر شاعر چه جایی دارد. شاملو می گوید تمام شاعرانی که از عشق صحبت کرده اند و نمی دانیم این عشق کیست در واقع عشق شان غایب است برای من آیدا در صحنه است ...
اشعار عشقانه ی شاملو از عشقی والا و عمیق می گویند که در عین حال ملموس و واقعی است. شعر او علاوه بر زبان و تصویر و ایماژی که دارد، به دلیل بر آمدنش از زندگی واقعی اش، زندگی زمینی اش، چنین تاُثیرگذار است. شاملو شاعری است که خود شعرش است یا از زبان آیدا زندگی و شعر شاملو از هم جدا نیستند، ایندو یکی هستند. اما رسالتش مثل هر هنرمند متعهدی ارتباط با مخاطب است آیدا می گوید عاشقانه ترین شعرهایش باز اجتماعی ترین شعرهایش هستند. او در سراسر عمرش این وظیفه ی “وجدان آگاه جامعه“ بودن را قهرمانانه به دوش می کشد و باز دغدغه اش این است:
“در آخرین فرصت آنچه می توانستم گفته باشم گفته ام آیا ؟“