Friday 27 July 2012

بدرود



وارد شدن به یک کشور دیگر به معنی‌ آغاز کردن دوباره زندگی‌ هست زیرا با فرهنگی‌ جدید مواجه میشوی‌ و تطبیق دادن خودت با این شرایط زمانبر و سخت هست.به این حال دوری از خانواده را هم اضافه کنیم.
این دوری در اینجا شاید یکی‌ از دلایلی باشد که بچه‌ها را تشویق به دور هم جمع شدن و برپایی تشکلی کوچک کرد. تشکلی به نام «نشریه تورین» که به مانند خانواده دوم اعضایش است. فراز و نشیب‌ زیادی داشت اما دلهای یکرنگ همواره از پس آن بر آمد. هر شماره پر از خاطرات خوب است که با بازخوانی آنها خاطرات برایمان تداعی خواهد شد. سه شنبه‌ها (آخرین مهلت ارسال مطلب برای نشر) مانند کابوسی برای اعضا بود اما از دیدی دیگر این کابوس شیرین هم بود. شبهایی که همه خواب بودند و تنها اعضای نشریه را آنلاین می‌دیدی و مطمئن می‌شدی که تنها نیستی‌ و همه در تلاشند. تلاشی برای همزبان‌هایمان در این شهر نه خیلی‌ کوچک. دبیران گروهها با شگردهای هوشمندانه همراه با طنز خود، اعضا را تشویق به همکاری و فعالیت میکردند.  روزهایی هم پر از خستگی‌ و آشفتگی‌ داشتیم که با ایده‌هایی‌ مثل مهمانی‌های مجازی بر روی صفحه گروه و یا با هموند کردن آهنگهایی شاد کمی‌ این خستگیها و آشفتگیها را تسکین دادیم. در این جمع همراه بودن، صبور بودن و حتی گاهی از خود گذشتگی را آموختیم.
این شماره آخرین شماره از سری اول نشریه است،من و تمام اعضای نشریه امیدوار هستیم توانسته باشیم با این ۲۸ شماره خودمان را به دلهایتان نزدیکتر کرده باشیم.
به تمامی‌ خوانندگان و دوستانمان بدرودی موقت میگوییم و تعطیلات خوبی‌ را برای شما آرزومندیم.