Friday 27 July 2012

چه روز و روزگاری بود!

ساده گی این نشریه استعاره ای بوده از تلاش عصر ما برای نیل به گذشته ای معصوم و مبارز.هرچند نفس توسل به این فرم در شرایط حاضر به راستی می تواند معرف این امید باشد که گویی اکنون زمینه ای فراهم شده که به شیوه ای مستقل تر و پایدارتر اطلاع رسانی شود , چراکه گردش همواره جذاب ترین سویه ها را دارد، که بر حسب تصادف به دست کسانی بی ربط یا با ربط می افتد, امید است که این مجموعه توانسته باشد حفره و خلا هایی را که به طرز کاذب پر و انباشته شده، آشکار سازد.

تا دیدار نزدیک.
.
چه روز و روزگاری بود!
به روی راه خود یکه سواری بود.
تن او در حصار گرد,
سواد شهر را انداخته در پشت ,
به طبل جاده سمضربه های بادپایش دم به دم می خورد
و اسب او را به سوی مقصد اندیشه اش , نا آشنا , می برد
.
یکه سوار – اسماعیل شاهرودی- تهران